مثبت باش

زندگی شاد و بهتری داشته باشیم

مرکز مشاوره و روانشناسی در شرق تهران استان تهران

۱۹ بازديد
مرکز مشاوره در شرق تهران


پیدا کردن بهترین مرکز مشاوره در شرق تهران یا دیگر نقاط شاید در قدم  اول سخت باشد، اما با شناخت خدمات روانشناسی، این کار ساده تر خواهد شد. مراکز روانشناسی هریک خدماتی ویژه ارائه می دهند و در جهت بهبود بعد روانشناختی جامعه حرکت می کنند.
برای پیدا کردن یک مرکز مشاوره و روانشناسی در شرق تهران یا نقطه ای دیگر باید نکاتی را در نظر داشته باشید. اما پیش از انتخاب یک مرکز بهتر است به ضرورت استفاده از خدمات مشاوره نگاهی بیاندازیم.

در دنیای امروز که سبک زندگی افراد به طور کل تغییر کرده است، در معرض استرس ها و فشارهای روحی بسیاری قرار داریم. این فشارهای روحی ممکن است از دوران کودکی آغاز شده و تا پایان عمر با ما همراه شوند.

پس در این مسیر سخت و پر پیچ و خم نیاز به همراهی آگاه داریم که با دلسوزی اطلاعات لازم را در اختیار ما بگذارد. بدین ترتیب در مسیر زندگی تنها نخواهیم بود. اما برای پیدا کردن این همراه دلسوز باید نکاتی را در نظر داشت.

با ما در این بخش همراه باشید و بیشتر با اهمیت مشاوره آشنا شوید که بهترین مرکز روانشناسی در شرق تهران یا هرجای دیگر را به راحتی انتخاب کنید.
چرا لازم است بهترین مرکز مشاوره در شرق تهران، شمال، غرب و نقاط دیگر را پیدا کنیم؟

مشاوره اصولی توسط متخصصانی که در مراکز مشاوره مختلف فعالیت دارند تاثیر عمیقی بر زندگی افراد می گذارد. جلسات مشاوره به طور مستقیم بر روی بعد روانشناختی افراد، خانواده ها و جوامع تاثیر دارد؛ در نتیجه زمانی یک جامعه در سلامت کامل به سر خواهد برد که هر یک از افراد در جهت سلامت خود قدم بردارند.

زندگی در عصر مدرن مملو از اتفاقات ناخوشایند یا فشارهایی است که برای آن ها آمادگی نداریم. موقعیت های دشواری همچون مرگ عزیزان و نزدیکان، طلاق، بلایای طبیعی و نتایج مرگ بار آن ها، استرس های مختلف در مدرسه و دانشگاه، از دست دادن شغل، ازدواج و هزاران مسئله دیگر همگی به بررسی های روانشناسانه نیاز دارند.

با این حال متاسفانه در جامعه ای که در آن زندگی می کنیم آنچنان که باید بر اهمیت مشاوره تاکید نشده است. ما اینجا هستیم که به شما یادآوری کنیم بهره مندی از خدمات مرکز مشاوره در شرق تهران یا غرب آن، تاثیری غیر قابل انکار بر زندگی شخصی و اجتماعی شما خواهد گذاشت.
مدیریت مسائل بهداشت روان، اضطراب ها و افسردگی هایی که روز به روز بیش از گذشته شاهد آن هستیم، نارضایتی از زندگی زناشویی و اصول تربیت کودکان مواردی هستند که در صورت عدم توجه به آن ها، زندگی را تبدیل به کابوسی بی پایان می کنند.

پس بهتر است زمان را غنیمت بشمارید و یک مرکز مشاوره و روانشناسی در شرق تهران، شمال و یا هر نقطه ای دسترسی راحتی به آن دارید پیدا کنید.
خدمات یک مرکز روانشناسی در شرق تهران یا غرب آن چه باید باشد؟

افراد معمولا در زمان انتخاب یک مرکز مشاوره به دسترسی و نزدیکی آن به محل زندگی توجه دارند. البته راه های دسترسی مرکز مشاوره اهمیت بسیاری دارد؛ به عنوان مثال ممکن است یک مرکز مشاوره در خیابان پیروزی برای کسی که در آریاشهر زندگی می کند، مناسب نباشد؛ یا فردی که در شمال تهران ساکن است به سختی به مرکز مشاوره در میدان شهدا دسترسی داشته باشد.

با این حال گاهی لازم است موارد دیگری را در زمان انتخاب مرکز مشاوره در شرق تهران یا غرب و شمال آن در اولویت قرار دهید.

تصور کنید مرکز مشاوره در چهارصد دستگاه نزدیک ترین خدمات مشاوره به شما باشد، اما خدماتی در رابطه با کودکان ارائه ندهد، درحالی که شما نیاز دارید مسائل تربیتی کودک خود را با یک روانشناس مجرب در حوزه کودک دنبال کنید. در این شرایط اولویت باید نوع خدمات انتخابی باشد.
پس اگر در شرق تهران زندگی می کنید و به دنبال مرکز مشاوره در نیروی هوایی، تهران نو، میدان امام حسین یا نقاط دیگر هستید فراموش نکنید ابتدا خدمات آن ها را بررسی کنید.

مورد دیگری که در زمان انتخاب مرکز روانشناسی در شرق تهران یا نقاط دیگر اهمیت دارد، مشاورانی است که در آن مشغول به کار هستند. سابقه، تجربه و تبحر مشاوران مواردی است که نباید آن ها را نادیده گرفت.

به عنوان مثال برای فردی که در نزدیکی بلوار ابوذر یا بهارستان زندگی می کند، شاید یک مرکز مشاوره در بهارستان انتخابی فوق العاده به نظر برسد و تمام خدمات مورد نیاز او را ارائه دهد، اما باید نتایج فعالیت مشاوران این مرکز را از طریق مراجعان آن ها بررسی کرد.

اهداف مراجعه به یک مرکز مشاوره را برای خود تعیین کنید

زمانی که هدف از مراجعه به یک مرکز مشاوره و روانشناسی در شرق تهران یا هر نقطه ای دیگر را برای خود تعیین کرده باشید؛ پیدا کردن یک مرکز معتبر ساده تر خواهد بود.

مراکز روانشناسی انواع خدمات را در تمامی زمینه ها از جمله ازدواج، خانواده، کودکان و سایر موارد ارائه می دهند. با این حال بد نیست از خدمات هر یک از بخش های مختلف اطلاعاتی داشته باشید.

در ادامه ما خدمات مختلفی که در مرکز روانشناسی شکرانه ارائه می شود با یکدیگر مرور می کنیم.

مشاوره ازدواج

چالش های مربوط به ازدواج از مهم ترین مسائلی است که امروزه دنیای جوانان را احاطه کرده است. در واقع تغییر سبک زندگی در جامعه، ازدواج را به یکی از حساس ترین تصمیمات در دوران جوانی تبدیل کرده است.

شناخت فرد مقابل با توجه به رفتار و تصمیم ها در موقعیت های مختلف، انتخاب درست با داشتن معیارهای عقلانی و حفظ یک زندگی زناشویی همگی از مواردی است که در دوران جوانی فشارهای روحی بسیاری را به افراد وارد می کند.

خوشبختانه لزوم مشاوره ازدواج در این دوره بر کسی پوشیده نیست و بسیاری از جوانان برای شروع زندگی مشترک ترجیح می دهند از راهنمایی های یک فرد متخصص بهره مند شوند؛ با این حال بهتر است پیش از انتخاب یک مرکز مشاوره مواردی را که ذکر شد در نظر داشته باشید.

شکرانه، مرکز مشاوره در شرق تهران ، خدمات مشاوره تخصصی در زمینه ازدواج را ارائه می دهد. در این مرکز انواع آزمون های شخصیت شناسی پیش از ازدواج در کنار ارزیابی های دقیق و اصولی به مراجعین کمک می کند شیوه های صحیح همسر گزینی را اتخاذ کنند.

مشاوره خانواده

اگر در شرق تهران زندگی می کنید و به دنبال یک مرکز مشاوره خانواده در بلوار ابوذر، امام حسین، پرستار یا دیگر مناطق شرقی تهران هستید، مرکز روانشناسی شکرانه با ارائه پکیج تخصصی مشاوره خانواده در کنار شماست.

مشاوره خانواده شامل تمام خدماتی می شود که بر روابط درون خانواده ای تاثیر گذار است. به کمک این جلسات سلامت روان افراد در خانواده، رضایت از زندگی زناشویی، ارتباط اصولی والدین با فرزندان، مشکلات مربوط به طلاق عاطفی و زوج درمانی آموزش داده می شود.

درنتیجه این جلسات برای تمام افرادی که از چالش ها و استرس های خانوداگی رنج می برند، مفید واقع خواهد شد.

مشاوره کودک و نوجوان

دوران کودکی و نوجوانی دو برهه حساس در زندگی هر فردی است که تنش های زندگی بیش از هر دوره ای بر او تاثیر می گذارد. تربیت در دوران کودکی اگر به طور اصولی پیش گرفته شود، کودک در آینده تبدیل به فردی موفق و سالم خواهد شد.

این در حالی است که کوچک ترین اشتباهات والدین در دوران کودکی منجر به نتایج جبران ناپذیر در بزرگسالی خواهد شد. بنابراین لازم است در این دوره تربیت در کنار فردی متخصص و با تجربه که به علم روز دنیا دسترسی دارد، دنبال شود.

دوران نوجوانی نیز دوره ای حساس است که با بلوغ و چالش های مخصوص به خود همراه می شود. در این دوران نوجوانان در اثر نوسانات هورمونی ممکن است سرکش شوند و برای اثبات استقلال هویت خود دست به امور غیر منطقی بزنند.

رفتار والدین در این دوره اهمیتی چندین برابر دارد که می تواند از بروز مشکلات و اتفاقاتناخوشایند جلوگیری کند. شناخت رفتار اصولی در این زمان تنها به کمک افراد با تجربه و روانشناسان مجرب امکان پذیر خواهد بود.

از طرفی دیگر مسائل مربوط به مدرسه و تحصیل کودکان نیز اغلب مشکلاتی را برای والدین ایجاد می کند که از کنترل آن ها خارج است. در این زمینه نیز لازم است فردی با دانش و مهارت کافی امور مربوط به روانشناسی کودکان را دنبال کنند.

مشاوره فردی

افراد فقط زمانی برای یافتن خدمات مرکز مشاوره در شرق تهران یا نقاط دیگر تلاش می کنند که فشارهای روحی و روانی آن ها را زیر بار افکار منفی فشرده کرده باشد. در حالی که در این شرایط کمی برای مشاوره فردی دیر است. در واقع زمان بیشتری برای بهبودی و بازگشت به سلامت روانی نیاز خواهد بود.
این در حالی است که مفهوم مشاوره فردی به درستی در ایران شناخته نشده است. مشاوره فردی به خودآگاهی افراد کمک می کند، زمانی که اطلاع کافی از شخصیت و استعدادهای خود داشته باشید به راحتی نقاط مثبت را پر رنگ تر و نقاط منفی را کنترل خواهید کرد.

علاوه بر این مشاوره فردی مهارت های ارتباطی را به افراد آموزش می دهد. با شناخت روش های درست برقراری ارتباط سازنده، ارتباط فرد با خانواده، همکاران، دوستان، همسر و فرزندان بهبود خواهد یافت.

بهترین مرکز مشاوره در شرق تهران


در این بخش نگاهی کوتاه اما جامع به اهمیت مشاوره داشتیم. همچنین متوجه شدید برای انتخاب یک خدمات مشاوره معتبر باید چه نکاتی را مد نظر قرار دهید. در نهایت اینکه فراموش نکنید برای استفاده از خدمات مشاوره نباید منتظر اتفاق یا چالش های ناخوشایند بود.

جلسات روانشناسی به شما کمک می کند درون خود را واکاوی کرده و تمام گره هایی که از دوران کودکی با خود به همراه دارید برطرف کنید. تنها در این شرایط است که روابط شما با دیگران بهبود خواهد یافت و این گونه جامعه، تبدیل یه جامعه ای سالم، پویا و با نشاط خواهد شد.

منبع: https://shokranehcc.com/%D9%85%D8%B1%DA%A9%D8%B2-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D8%B1%D9%82-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86/

چرا کودکان دروغ می گویند

۵۹ بازديد

چرا کودکان دروغ می گویند؟

دروغ و  دروغ گویی چه از لحاظ دینی و چه از لحاظ انسانی عملی مذمت شده تلقی می‌شود.از آنجایی که شخصیت انسان از کودکی شکل می‌گیرد بهتر است با بررسی علل دروغ گویی در کودکان آشنا شویم تا بتوانیم کودکان خود را از انجام این عمل ناپسند مصون بداریم.


یکی از انحرافاتی که موجب شکایت والدین از فرزندان خود می‌باشد، درغگویی است. اکثر والدین از این شکایت دارند که فرزندانشان ، با وجود اینکه از هیچگونه رسیدگی در تربیت وی قصوری به عمل نمی‌آید، درغگو بار آمده یا مغلطه و اغراق می‌کنند. آنان از این بابت ناراحتند که آدمهای متدینی هستند، پرهیزگارند، دروغ نمی‌گویند. لقمه حرام نمی‌خورند و برای تربیت صحیح کودکان حتی‌المقدور از تمام امکانات تربیتی استفاده می‌کنند، او را از بچه‌های درغگو و کم تربیت دور نگه می‌دارند، برای راستگویی تشویق می‌کنند، ولی با این وصف چرا باید درغگو از آب درآید.

دروغ در کودکان


چرا بعضی از کودکان دروغ می‌گویند؟

دروغگویی نیز مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی ، خالی از علت نیست. عامل و انگیزه‌ها هستند که کودکان را در مسیر انحرافات قرار می‌دهند و یا برای سال‌های بعد و انحرافات عارضی در آنان ، زمینه‌سازی می‌کنند. بعضی از والدین با امتناع یکی دو تا از غرایز خیال می‌کنند که کار تمام شده و از سایر مسائل غریزی کودکان غافل می‌مانند.

در صورتی که اگر بخواهیم کودکان خود را با شخصیتی مثبت و عالی به بار آوریم، باید همه استعدادهای مثبت آنان را پرورش داده و ضمن ایجاد هماهنگی بین استعدادهای مثبت ، استعدادهای منفی را تضعیف و به سرحد انهدام بکشانیم و این کار با امتناع غرایز مثبت آنان از راه صحیح و انهدام یا هدایت غرایز منفی امکان پذیر می‌باشد. با غرایز چهارگونه رفتار می‌توانیم داشته باشیم. اقناع غریزه در حد امکان و به صورت معمولی ، سرکوب غریزه ، تعریف غریزه و تصعید غریزه. حال ببینیم که با کودکان خود چه کرده‌ایم؟ آیا به راستی صالح و قادر بوده‌ایم که غرایز آنان را اقناع یا غرایز سرکوب و تعریف شده‌شان را هدایت و تصعید نماییم؟

آیا به راستی استعدادهای مثبت آنان را پرورش داده‌ایم؟

آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان را پرورش داده‌ایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان قدم مثبتی برداشته‌ایم؟ آیا اصولا شناخت صحیح و مهارت لازم را درباره مسائل تربیتی دارا بوده‌ایم یا همه‌اش حرافی بوده و بس؟ آیا پرهیزگار بودن و لقمه حرام نخوردن کافی است؟ همانطوری که در این زمینه چراها زیاد است، آیاها هم نسبتا زیاد می‌باشد.


ناتوانی یکی از علل دروغگویی

دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزه‌هایی دارد که یکی از آنها ناتوانی می‌باشد. وقتی که شما کودک را ترس مسایل موهوم ، در منزل در حال اسارت و به صورت زندانی نگه داشته اید و آزادیهای او را ندانسته از دستش می‌گیرید و همراه خشونتهایی که از خود بروز می‌دهید او را در احساس عجز و ناتوانی غوطه‌ور می‌سازید ناچار است که از دست شما و ستمکاریهایی که مسبت به وی روا می‌دارید بگریزد و امیال و غرایز خود را به نوعی و به هر نحو ممکن ارضا نماید و برای این کار ناگزیر است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.

مادر می‌گوید با "الف" بازی نکن زیرا "الف" کودک بی‌تربیتی است. اما کودک وقتی از منزل خارج می‌شود و در کوچه "الف" می‌بیند. بنابه نیازهای غریزی و عاطفی ، یا با او صحبت می‌کند. به بازی مشغول می‌شود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسید به محض ورود به خانه ، مادر می‌پرسد: در کوچه با چه کسی بازی می‌کردی؟ جواب می دهد با "ج" زیرا اولا دلش می‌خواهد مادر را راضی نگهدارد و خود را حرف شنو نشان دهد. ثانیا دلش نمی‌خواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه به ممانعت خشونت آمیزی دست بزند لذا به حربه‌ای که در نظر او راحت‌ترین و کارآترین حربه‌هاست یعنی به دروغ متوسل می‌شود.


ترس از والدین به عنوان یکی از علل دروغگویی

بعضی از والدین رفتار خشونت بارتری با فرزندان خود دارند. به کوچکترین بهانه آنها را کتک می‌زنند در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان می‌کنند به خیال اینکه با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش زبان خواهند توانست جلو انحرافات روانی کودک را بگیرند. اینگونه خانواده‌ها علاوه بر اینکه نمی‌توانند کار مثبتی به عنوان کامل بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند بلکه یا باعث می‌شوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خلاف خود را با جرات و جسارت بیشتری انجام دهد.

یا اینکه والدین را مثل دژخیم چاق به دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنابه مختصات زمانی و مکانی متوسل به دروغ گردد و کودکی که از ترس و اجبار فرامین والدین را می‌پذیرد و در این فرمان‌پذیری هیچگونه علایق عاطفی از خود بروز نمی‌دهد پایه‌های اخلاقی سست و نااستواری خواهد داشت و در غیاب والدین ، چون دیگر حضور ندارند برخلاف آنچه را که میل آنها بوده انجام خواهد داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقی که دروغ نیز یکی از آنهاست کشیده شده و به درجات پایین‌تر انسانی نزول پیدا خواهد کرد. بنابراین بهتر است والدین برای انجام کاری که از فرزندشان می‌خواهند قبل از آن که متوسل به جبر و خشونت شوند میل انجام کار را در دل کودک برانگیزانند تا در چنین صورتی لزوم خشونت نیز از بین رود.

کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونتهای والدین ، کم‌کم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا احساس می‌کند و گاه گاه در بعضی از موارد توسل به دروغ می‌گردد زیرا احساس می‌کند که اگر راست بگوید والدین در اثر عصبانیت کتکش خواهند زد چوب اجبار و خشونت را کنار نهید و بگذارید کودکتان با داشتن کمی آزادی عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمی در اجتماع خانوادگی به حساب آورد. دیگر در این صورت لزومی ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود خیانت کرده باشد.


خودنمایی یکی از علل دروغگویی

بعضی از کودکان به خاطر خودنمایی متوسل به دروغ می‌شوند اینان کودکانی هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمی‌گیرند، هر کاری می‌کنند کسی ، نیست که مشوقشان باشد و به حسابشان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کاری می‌کنند و چه می‌گویند و چه می‌خواهند. پدر یا مادر به علت گرفتاری‌های شغلی یا مشکلات خانوادگی کاری به کار آنان ندارند و گوششان به حزف آنان بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر اینکه در کار دیگران مداخله‌ای نکرده باشند و یه به خاطر سایر ملاحظات و محصولات ، کاری کودکان دیگر نداشند.

بالاخره خیال می‌کند که حرفها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار برای خودنمایی هرچه بیشتر متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق شود. گاه دروغگوهای چنان شاخداری می‌گویند که موجب تحریکات منفی عصبی والدین می‌شود و گاه ، کارهایی را به دروغ به خود نسبت می‌دهد که از خود قهرمانی بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به خود جلب نماید و گاه واقعا دست به کارهای خطرناکی می‌زند که با جثه و سن و سالش جور درنمی‌آید.

آنچه که مسلم است اینها همه به خاطر خودنمایی و جلب توجه والدین و اطرافیانی است که اعتنایی به کودک ندارند بنابراین بهتر است کودکان را محترم بدانیم، به حرفهای آنها هرچند که بیجا و بی‌موقع هم باشد گوش فرا دهیم کارهایی را که هر چند به ظاهر کوچک انجام می‌دهند به دیده تحسین و تکریم بنگریم. مشوقشان باشیم تا بعدها کارهای بزرگتر و بهتری انجام دهند، هر از چندگاه و به مناسبتهای مختلف در پیش دیگران تعریف و تمجید تشویق آمیزی از آنها نیابیم.

چگونه از زندگی مشترک محافظت کنیم؟

۸ بازديد

چگونه از زندگی مشترک محافظت کنیم؟

روابط انسانی همیشه دستخوش تغییر می‌شوند. گاهی اوج می‌گیرند و گاهی سقوط می‌کنند. ازدواج  رابطه‌ای است که محافظت از آن بسیار ضروری است. اما چگونه می‌توانیم از ازدواج و زندگی مشترک خود محافظت کنیم؟ چگونه می‌توانیم زندگی شادی را کنار همسر خود تجربه کنیم؟

ممکن است عشق و رضایتی که دست مایه ی رضایت و غنای روابط زناشویی هستند، به مرور زمان تغییر شکل بدهند. با آنکه اغلب زوج ها در اوایل آشنایی و در دوران شیدایی عشق و روابط آتشین خود را ابدی می پندارند، بعید نیست که عشق تخفیف یابد و محبت فروکش کند.

البته عشق و محبت عامل پیوند دهنده زن و شوهر و موجب حفظ ثبات روابط آنهاست. از آن گذشته، عشق و محبت از کیفیتی برخوردار است که می تواند بسیاری از تنشهای میان زوج ها را محو کرده، بر خودمحوری ها سر پوش بگذارد.

اما با این حال عشق تنها برای تداوم مناسب زناشویی کافی نیست، حفظ پیوند ازدواج مستلزم وجود عوامل دیگری است که اگر وجود نداشته باشد، زن و شوهر باید آن را در زندگی زناشویی خود بوجود آورند.

عوامل پاسدار روابط زناشویی عبارتند از :

 

  • همکاری
  • تعهد
  • اعتماد 
  •  صمیمیت

عشق به خودی خود مشکلات زندگی زناشویی را حل نمی کند ولی می تواند انگیزه قدرتمندی برای غلبه بر آنها را فراهم سازد و بوسیله آن می توان عوامل پاسدار روابط زناشویی را تقویت کرد.

 همکاری

اقدام مشترک برای دستیابی به هدف هایی که به عنوان یک زوج برای خود در نظر می گیرید. .

طرز تلقی:

  •  به اتفاق تلاش می کنیم تا درباره تصمیمات مهم به توافق برسیم
  • درباره کارهایی که می توانیم مشترکا انجام دهیم توافق کنیم
  • هر یک از ما وظایف محوله را در محدوده مسئولیت خود انجام خواهد داد

 

تعهد

این انتظار که در هر شرایط و به رغم همه مشکلات پیوند زناشویی خود را حفظ کنید. همانطور که روابط با خواهر و برادرتان را مورد تردید قرار نمی دهید، به ادامه روابط زناشویی خود بیندیشید و شک نکنید.

تمرین:

  • اگر مشکلی بروز کند ، با همسرم برای رفع ان کوشش خواهیم کرد
  • در سختی ها همسرم را تنها نمی گذارم

 

اعتماد

فرض اعتماد ، وابستگی و حضور داشتن همسر.

اعتماد با این طرز تلقی ها رابطه دارد:

  •  می توانم به همسرم اعتماد کنم که حافظ منافع من باشد
  • می دانم که همسرم به عمد کاری بر خلاف منافع من انجام نمی دهد
  •  می دانم که می توانم در مواقع عادی و اضطراری روی همسرم حساب کنم
  • می دانم که همسرم در وقت نیاز به کمک من خواهد شتافت
  • می توانم روی حسن نیت همسرم حساب کنم

 

صمیمیت

صمیمیت 

توجه به خواسته های همسر.

در سختی ها کنار همسر خود باقی می مانید. .

طرز تلقی های اولیه:

  • به منافع همسرم و انچه به سود اوست اولویت می دهم
  • همسرم را چونان یک دوست صمیمی مورد حمایت قرار می دهم

برای تمام عوامل باید تلاش کنید اگر وجود دارند ارتقاء شان دهید و اگر اسیب دیده یا رها شده ترمیم کنید و پی گیری و اگر در رابطه شما با همسرتان این موارد وجود ندارد ایجاد کنید .

و توجه فرمائید که از خودتان شروع کنید نه از انتظار از طرف مقابلتان.

یک روان درمانگر خوب چگونه باید باشد

۱۰ بازديد

یک روان درمانگر خوب چگونه باید باشد؟

هر انسانی ممکن است در طول زندگی  به دلیل حل مشکلات روحی و روانی خود نیاز به مراجعه به یک روان درمانگر داشته باشد. اما چگونه باید بفهمیم یک روان درمانگر خوب چگونه باید باشد؟ چه ویژگی هایی باید  داشته باشد که بتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم؟

دکتر بری ال.دانکن، روانشناس، آموزگار  و پژوهشگری است که بیش از 17000 ساعت تجربۀ بالینی دارد. صاحب صدها اثر در زمینۀ رواندرمانی از جمله 17 کتاب است.ابزار ابداعی او برای بهبود اثربخشی رواندرمانی با عنوان سیستم مدیریت پیامد شرکای تغییر* هم‌اکنون از جمله رایج‌ترین ابزارهای مورد استفاده برای نظارت بر پیامدهای رواندرمانی در دنیاست.

آنچه در ادامه می‌آید خلاصه‌ای از آرای دکتر دانکن دربارۀ ویژگی‌های روان درمانگران خوب  و ممتاز است.

روان درمانگر

تمرکز روی توانمندی‌ها

رواندرمانگر خوب روی استفاده از توانمندی‌ها درمانجو و فعال‌سازی منابع او تمرکز می‌کند. رواندرمانگر خوب آگاه است که 80 الی 87 درصد موفقیت درمان وابسته به عوامل فرادرمانی و متعلق به درمانجو است.

تجربۀ خاص

تجربه مهم است اما نه آن نوع کلی تجربه که به ما گفته‌اند باعث موفقیت در رواندرمانی می‌شود؛ بلکه تجربۀ خاص در مورد مشکلات و مسائل خاص مانند زوج‌درمانی که مثلاً باعث می‌شود روان درمانگر خوب  دقیق‌تر و سریع‌تر به ضابطه‌بندی مورد دست بزند.


مهارت در ایجاد اتحاد درمانی

روان درمانگران ممتاز با دستۀ گسترده‌ای از درمانجویان می‌توانند اتحاد درمانی ایجاد کنند. این مهارت خود نشان از مهارت‌های بین‌فردی بالای رواندرمانگران خوب دارد.

بر پایۀ این مهارت‌ها، می‌توان 10 ویژگی برای رواندرمانگر خوب برشمرد:

1- او باور دارد درمانجویان منبع اصلی خردمندی، ایده‌ها، نظریه‌ها و راه‌حل‌ها هستند. او می‌تواند به بروز عملی استعدادهای درمانجو کمک کند و منابع درمانجو را بیشینه سازد؛ البته به معنای آن نیست که رواندرمانگر خوب از خردمندی، ایده‌ها، نظریه‌ها و راه‌حل‌ها بی‌بهره است.

2- او باور دارد درمانجو آنچه برای او در زندگی بهترین است را می‌داند و انگیزه و حتی در شرایط دشوار توانایی و انگیزۀ لازم برای رسیدن به آن اهداف را دارد.

3- او به دیدگاه درمانجو دربارۀ فواید رواندرمانی احترام می‌گذارد و به طور منظمی بر مفید بودن رواندرمانی نظارت می‌کند.

4- او در شکل دادن به اتحاد درمانی با آن درمانجویانی که رابطه با ایشان دشوار است مهارت دارد و رواندرمانی را حول محور اهداف و انتظارات درمانجو شکل می‌دهد. رواندرمانگر خوب «مردمی» است و شیوه‌های طبیعی برقراری ارتباط، قدردانی و ابراز حسن تفاهم را بلد است. رواندرمانگر خوب انسان‌دوست است و این دوست داشتن را به خوبی نشان می‌دهد.

5- او برقراری اتحاد درمانی را به شانس وا نمی‌گذارد؛ رواندرمانگر خوب فضای ساختارمندی را در هر جلسه به بحث دربارۀ این که درمانجو واقعا چه حال و اوضاعی دارد اختصاص می‌دهد و بنا به همین اطلاعات تغییرات لازم را انجام می‌دهد.

6- او با مهارت، گفتگوی خود با درمانجو را روی این نکته متمرکز می‌کند که درمانجو چه می‌خواهد و پیچیدگی‌های موضوعات مطرح شده و انتظارات درمانجو را به سوی اهدافی عینی و قابل دسترس هدایت می‌کند که حرکت به سوی آنها موجب تغییر زندگی درمانجو می‌شود.

7- او تا مغز استخوان خوشبین است اما ساده لوح و خوش‌باور نیست. هرچند می‌تواند عمیقا با ناخوشنودی‌های درمانجو همدلی کند اما از این که این دردمندی‌ها را تنها راه فهم و شناختن درمانجو بداند سرباز می‌زند.

8- او باور دارد رواندرمانی به معنای تغییر است و با انجام دادن کاری که به نفع درمانجو نیست راضی نمی‌شود. رواندرمانگر خوب باور ندارد که «درمان حمایتی» کافی است یا ادامه یافتن روال رایج زندگی کنونی درمانجو راهبرد طولانی‌مدت خوبی است. او این را هم می‌داند که مفید بودن رواندرمانی برای همۀ درمانجویان ممکن نیست.

9- او رشد و پرورش خود را به شانس و تصادف واگذار نمی‌کند: روان درمانگر خوب نتایج کار خود را در طول زمان بررسی کرده و فعالانه برای بهبود خویش تلاش می‌کند.

او از این که برخی کارها را برای اولین بار انجام دهد نمی‎ترسد. برای رواندرمانگر خوب آموختن از درمانجویانی که از کار با او بهره نمی‌برند امری ترسناک نیست.

10- او برای درمانجویان خود و کسانی که خدمت‌رسانی را برای او ممکن می‌سازند فردی قابل اعتماد است. رواندرمانگر خوب به خوبی متوجه ارزشمندی خدمات روانشناختی است و می‌داند که این خدمات بایستی خردمندانه مورد استفاده واقع شوند.

او می‌داند ادامه یافتن چنین خدماتی نیازمند شناخته شدن قدر و قیمت این فعالیت‌ها است و به همین دلیل سرمایه‌گذاران خدمات روانشناختی بایستی از سرمایه‌گذاری خود منتفع شوند.
 

چرا تمایل به ازدواج در جوانان کمتر شده است؟

۷ بازديد

چرا تمایل به ازدواج در جوانان کمتر شده است؟

ازدواج و انتخاب شریک زندگی شاید مهم ترین انتخابی باشد که انسان در طول زندگی خود انجام میدهد. اما امروزه بسیاری از جوانان از این انتخاب و پذیرش مسولیت آن اجتناب می‌کنند و تمایلی به نسبت کمتر از گذشته از ود نشان می‌دهند. البته چون جامعه مورد بررسی ما جامعه ایران است می‌توان عوامل اقتصادی را مهم ترین عوامل عدم تمایل جوانان به ازدواج دانست.  در ادامه  به پاسخ سوال «چرا تمایل به ازدواج در جوانان کمتر شده است؟»  خواهیم پرداخت و نظر کارشناسان نیز در این مورد خواندنی است:



خانواده ها باید بدانند که اگر کسی در سن ازدواج بوده و عمدا ازدواج نکند دچار عوارضی چون اضطراب، افسردگی و بدبینی می شود.یکی از مشکلات کنونی جامعه امروزی کشورمان ازدواج دیرهنگام پسران و دختران ایرانی است بطوریکه حتی سن ازدواج در خانواده‌های مذهبی سر به فلک گذاشته شده است که می‌تواند دلایل مختلفی از جمله مشکلات اقتصادی و همچنین انتظارات خاص جوانان امروزی باشد.

مجرد ماندن، یک موضوع جهانی است که البته بسته به فرهنگ و نیازها و تفاوت‌های فردی ممکن است شکل‌های مختلفی به خود بگیرد اما در همه آنها زندگی مجردی و تجرد در سنین ازدواج قطعی است. بنابراین این واژه بیشتر به لحاظ سنی مطرح می‌شود و بار منفی آن بیشتر متوجه دختران است تا پسران.

میانگین آمار افسردگی و احساساتی چون افسردگی، تنهایی، غم و احساس محرومیت و همچنین به تبع آن خودکشی در بین مجردها بسیار بیشتر از متاهل‌هاست و این امر نشان می‌دهد ازدواج با همه مشکلاتی که در خود دارد به نوعی آمار خودکشی را پایین می‌آورد و البته در این بین آمار دختران مجرد آسیب دیده به مراتب بیشتر از پسران مجرد آسیب‌ دیده است.


علت مجرد ماندن جوانان چیست؟

فرشته سادات شجاعى روانشناس و درمانگر خانواده درباره علت مجرد ماندن و ترس از ازدواج، گفت: ترس های تجرد شامل؛ ترس از اینکه خانواده یا اجتماع مرا طرد کنند، ترس از تنهایی و تنها ماندن تا پایان عمر، ترس از اداره کردن مالی زندگی، ترس از اینکه اطرافیان برچسب‌هایی به من بزنند، ترس از سربار بودن، ترس از این که مزاحم ازدواج خواهر یا برادر‌های بعدی ام باشم، ترس از کم شدن معاشرت‌ها و از دست دادن محبوبیت، است.
این روانشناس با بیان اینکه افراد متاهل همیشه تصور می‌کنند که مرغ همسایه غاز است. افرادی که روابط زناشویی خوبی ندارند همیشه در حسرت آزادی دوران تجرد هستند، خاطرنشان کرد: آن‌ها از مشکلات و نابسامانی‌های مجردی بودن آگاهی ندارند و فکر می‌کنند اگر مجرد بودند وضعیت بهتری داشتند. شاید هم حق با آن‌ها باشد. اما آنچه که اهمیت دارد این است که در انتخاب خود نه باید تعجیل کنیم و نه تعلل. اگر بدانیم که از زندگی چه می‌خواهیم و برای ازدواج با فکر باز و منطق خوب تصمیم بگیریم هیچوقت از کار خود پشیمان نخواهیم شد.

همچنین حسن اکبرزاده روانشناس در این باره، بیان کرد: تحصیلات دانشگاهی سهل الوصول باعث بالا رفتن انتظارات افراد در ازدواج می‌شود، افزود: به دنبال تحصیلات، احتمال اشتغال و به تبع آن استقلال مالی به ویژه برای دختران بالا رفته و از طرفی افراد از مسئولیت‌های خاص مسیر متأهلی، گریزان هستند.

این روانشناس افزود: در واقع به صورت کلی دو دلیل اصلی برای بالا رفتن سن ازدواج و به تبع آن تجرد افراد وجود دارد، یکی مشکلات زیاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و دوم انتخاب یک سری از افراد برای دیر ازدواج کردن یا ازدواج نکردن که گزینه دوم به دنبال مورد اول صورت می‌گیرد.


آسیب‌های مجرد ماندن که شاید ندانید!

بنیان یک خانواده ازدواج و بنیان جامعه خانواده است، سلامتی یک جامعه در گرو خانواده سالم است. تغییرات زیرساختی جامعه در دهه‌های اخیر با سرعت بالایی اتفاق افتاد که همین موضوع مشکلاتی را در سطوح فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و خانواده‌ها ایجاد کرده و نگرش افراد به ازدواج را نیز تغییر داده است.

در ۲۰_۱۵ سال گذشته ازدواج یک اصل پایه‌ای محسوب می‌شد، افراد و خانواده‌ها آن را یک ضرورت برای رشد و پیشرفت خود می‌دانستند و این موضوع مورد حمایت خانواده‌ها و جامعه قرار می‌گرفت، اما در جامعه امروزی با توجه به سرعت بالای تغییرات و مشکلات زیاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به نوعی اولویت ازدواج پایین آمد و به تبع آن سن افراد برای تشکیل خانواده و احتمال تجرد بالا رفته است.

شجاعى درباره آسیب های مجرد ماندن بر سلامت روان، اظهار کرد: ازدواج ‌نکردن نمی‌تواند به خودی خود نگران‌کننده باشد، اما وقتی یک دختر رخ ‌ندادن آن را در کنار همه محدودیت‌ها، موانع، مشکلات، کمبود‌ها و نگرانی‌هایش می‌گذارد، اوضاع کاملا تغییر می‌کند. واقعیت این است که نگرانی درباره آینده و ترس از تنهایی تبدیل به یکی از موارد اصلی بحث میان دختران ازدواج‌نکرده یا حتی زنان مطلقه و تنها شده است و بسیاری از زنان برای فرار از این نگرانی و ترس، راه‌های مختلف، پرهزینه و حتی خطرناک را در پیش می‌گیرند.

 البته همین موارد برای مردان نیز صادق است. از آنجایی که جامعه ما با عرف و رفتار‌هایی اجتماعی عجین شده و براساس همین رفتار‌ها و عرف‌ها مردان فرصت، امکان و راه‌های بیشتری برای تأمین نیاز‌های خود دارند. عدم ارتقای کاری یکی از پیامد‌های مجرد ماندن مردان است. اتفاقی که به عنوان یکی از ابزار‌های قهرآمیز که نتیجه اش تشویق مردان مجرد به ازدواج است در ایران مورد استفاده قرار گرفته است.

شجاعی با اشاره به اینکه مجرد ماندن برای هر دو گروه یک بحران روحی، روانی و حتی جسمانی است، ادامه داد: با این حال در جامعه کنونی ما دختران نگرانی بیشتری نسبت به مجرد ماندنشان دارند. به عبارتی بیشتر دختران بخصوص آن‌هایی که تصمیم به زندگی منفک از خانواده خود را می‌گیرند، فارغ از انواع عارضه‌های جسمی و روحی و روانی نوعی نگرانی از آینده و ترس از تنهایی دارند که نمی‌توانند با آن کنار بیایند و ممکن است همین نگرانی و ترس در آن‌ها تبدیل به بیماری‌های دیگری شود، این حس بین آقایان تنها و ازدواج ‌نکرده هم وجود دارد.

این روانشناس تصریح کرد: مجرد بودن برای هر کدام از ما معنا و مفهوم متفاوتی دارد، برای بعضی از آدمها، مجرد بودن شیوه زندگی شان است. اما برای اکثریت ما، مجرد بودن جنگی مداوم با خوشبینی است. می‌گویند امید از درون انسان سرچشمه می‌گیرد. ما طوری ساخته نشده ایم که زندگی خود را به تنهایی سپری کنیم. اول از همه به این معناست که وظیفه کل تصمیم گیری هایمان در زندگی بر عهده خودمان است. نمی‌توانیم برای تصمیم گیری با کسی مشورت کنیم، چون هیچکس اینقدر به ما نزدیک نیست که از او کمک بگیریم. ممکن است به دوستانمان اعتماد کنیم، اما حتی نزدیک‌ترین دوستانمان هم قادر نخواهند بود جای همسرمان را برایمان پرکنند.


وی با اشاره به اینکه یکی از بزرگترین مشکلات مجرد بودن این است که نمی‌توانیم افکارمان را آن زمان که نیاز داریم با کسی مطرح کنیم، افزود: ممکن است بتوانیم اینکار را در جمع دوستان و آشنایان تاحدودی انجام دهیم، اما این کمتر از آن درک و دلسوزی است که همسرمان می‌تواند به ما داشته باشد. همه دوست داریم تا بتوانیم با همسرمان بحث کنیم، با او حرف بزنیم، با او فکر کنیم و برای آینده نقشه بکشیم. اما وقتی مجرد باشیم از همه این‌ها محروم خواهیم ماند. ممکن است قرارملاقات‌ها و روابط عاشقانه تاحدی این خلاء را پر کند، اما همه این‌ها موقتی است و ما هنوز تنها خواهیم ماند.

شجاعی با بیان اینکه مجرد بودن به معنای خوشبین بودن است، اضافه کرد: یعنی در مواجهه با مشکلات و بدبختی‌های زندگی باز هم مثبت بیندیشیم. خوش بینی از این دانش کلی نشات می‌گیرد که اکثر ما بالاخره با کسی مواجه میشویم، و مرد یا زن ایدآل زندگیمان را پیدا میکنیم. اما هرچه سنمان بالاتر می‌رود، نگرانیمان هم بیشتر می‌شود و کم کم می‌ترسیم. اگر قرار است که با همسر ایدآلمان روبه رو شویم، اینکار باید قبل از اینکه خیلی از سنمان بگذرد اتفاق بیفتد. دوست داریم این اتفاق وقتی بیفتد که ما در عنفوان جوانی هستیم؛ و هرچه چین و چروک‌های دور چشممان بیشتر می‌شود، می‌فهمیم که داریم پیر می‌شویم. اما هنوز مجرد مانده ایم.

این روانشناس با بیان اینکه مجرد بودن یعنی زندگی کردن با حس ناکامی و ناامیدی که افراد کمی می‌توانند جفت خوبی برای ما باشند، گفت: ما پاسخ سؤالاتی مثل اینکه چرا تنها هستیم را نمی‌دانیم. حتی گاهی اوقات از خودمان می‌پرسیم که چرا من؟ چرا من باید تنها بمانم؟ این آن چیزی نبوده که ما برای آینده مان درنظر گرفته بودیم. اما چرا این اتفاق افتاده است؟ کجای کار اشتباه بوده است؟ آن دختر‌ها یا پسر‌های خوب و خوشگل کجا رفته اند؟ شاید چنین کسانی اصلاً وجود نداشته اند و همه این مدت ما خودمان را گول می‌زدیم. اما بعضی از دوستانمان به ذهنمان می‌آیند که روابطی بسیار عالی دارند؛ و به این ترتیب بیشتر خودمان را زیر سؤال می‌بریم. حتی قضاوت و انتخابمان را هم زیر سؤال می‌بریم و با خود می‌گوییم که شاید فرصت‌های خوب را برای داشتن یک رابطه ایدآل از دست داده ایم. شاید خیلی وسواسی عمل کرده ایم؟ شاید همه تقصیر‌ها گردن خودمان بوده است. اما مطمئناً اینطور نیست.

وی با اشاره به اینکه معمولا بعد از ۳۰ سالگی نشانه‌های اختلال سازگاری در فرد ظاهر می‌شود، گفت: جوان مجرد، به خاطر تمایل غریزی به ازدواج (هم از بعد جسمانی و هم عاطفی) و فشار‌های اطرافیان و جامعه دچار آسیب می‌شود و به مرور علائم افسردگی را نشان می‌دهد. احساس ناامنی، ترس از آینده، ارزیابی بدبینانه نسبت به زندگی آینده و... از عواقب مجرد ماندن و بالا رفتن سن ازدواج است. ازدواج نکردن و گذشتن از سن ازدواج، فرد را منزوی می‌کند. چون احساس می‌کند نگاه اجتماع بسیار آزارنده است و همه روی ازدواج نکردن او متمرکز شده اند.

همچنین اکبرزاده روانشناس در این باره، بیان کرد: از جمله آسیب های ازدواج نکردن افراد می‌توان به اضطراب تنهایی، اعتماد به نفس پایین، امید به زندگی پایین، افسردگی ناشی از تنها ماندن، افت انگیزش، شاد نبودن، احساس پوچی، از دست دادن زایندگی و شادابی، رکود، رخوت، احساس ناتوانی، فاصله گرفتن از خانواده و جامعه، عدم فرزندآوری اشاره کرد.